کوچینگ گشتالت، که گاه از آن با عنوان کوچینگ کلینگر یا هولستیک نیز یاد میشود، رویکردی عمیق و جامعنگر در فرآیند کوچینگ است. این رویکرد بر این اصل استوار است که نمیتوان مسائل و دغدغههای مراجع را بهصورت منفک و مجزا بررسی کرد؛ بلکه باید آنها را در بستر کلی تعاملات، روابط، باورها، احساسات و زمینههای محیطی و اجتماعی فرد مورد تحلیل قرار داد.
در کوچینگ گشتالت، تمرکز اصلی بر درک یکپارچهای از فرد و محیط اطراف اوست. این رویکرد باور دارد که مسائلی که یک فرد با آنها مواجه است، محصول ترکیب پیچیدهای از درون (حسها، هیجانات، باورها، تجارب گذشته) و بیرون (روابط با خانواده، محیط کار، جامعه) او هستند. بنابراین، برای رسیدن به آگاهی و تغییر، باید کل این گشتالت – یعنی الگوی کلی تجربه فرد – مورد شناسایی و بررسی قرار گیرد.
کوچ در این مسیر به مراجع کمک میکند تا با آگاهی از “اینجا و اکنون” خود، از طریق بازشناسی نحوه شکلگیری مسئلهاش در بستر زندگی واقعی، بتواند تعریفی دقیقتر، واقعبینانهتر و مسئولانهتر از مسئلهاش ارائه دهد.
هدف نهایی کوچینگ گشتالت آن است که فرد بتواند با نگاهی جامعتر و کلنگرانه، نهتنها مسئله را بهتر درک کند، بلکه بسترهای لازم برای حل آن را نیز در خود و پیرامونش ایجاد نماید.